- گوش و بینی در تمام طول عمر انسان در حال رشد می باشند و بزرگتر می شوند...
- مردان در مقایسه با زنان می توانند حروف ریزتری را بخوانند.در عوض شنوایی زنان بهتر از مردان است...!
- 80 % از مغز شما از مایع تشکیل شده است...؟
- بیشترین گرد و غبار موجود در منزل از پوست مرده ای است که از بدن شما می ریزد...
- قلب انسان می تواند خون را 10 متر به بیرون پرتاب کند...
- انسان بالغ روزانه به هنگام کارهای سخت ممکن است تا 15 لیتر عرق کند...
- بدن انسان روزی 1لیتر بزاق تولید می کند...
- تعداد افرادی که سالانه از نیش زنبور می میرند بیشتر از کسانی است که سالانه از نیش مار می میرند...
- وزن اسکلت انسان بالغ 13 تا 15 کیلو گرم است...
- متوسط وزن مردان در کره ی زمین بیش از وزن زنان است...!
- نیاز مردان به صحبت کردن در هر روز 12 هزار واژه و نیاز زنان 23 هزار واژه است...؟
- دانشمندان دریافته اند که مورچه همچون انسان صبح به هنگام بیدار شدن خمیازه می کشد...
- مورچه به هنگام مسموم شدن همیشه روی پهلوی راست می افتد...
- زرافه همواره ایستاده وضع حمل می کند و نوزادش از فاصله ی 180 سانتیمتری به زمین می افتد...؟
- مار می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع شدن سرش نیش بزند...!
- چشم شتر برای محفوظ ماندن در برابر شن های صحرا 31 پلک دارد...
- زنبور ها از بوی عرق بدشان می آید و به کسی که به نوعی بدنش بو دهد و یا عطر و ادکلن زده باشد حمله می کنند...؟؟
ادامه مطلب...
خانم ها حالشو ببرند...
با عذرخواهي از انگشت شمار مردان متفاوت
طنز ه هاااااااااااااااااااااااااااااااا...!
هيچ فكر كردي چرا خدا مرد را قبل از زن خلق كرد ؟ خب معلومه قبل از خلق هر شاهكاري يك چركنويس هم لازمه
هر زنی از سر هر مردی زیاد است. ژان پل سارتر
همه ی مردها بد نیستند.بدتر و بدترین هم دارند. ناشناس
اگر میخواهی فقط حرف کاری زده شود از مرد بخواه و اگر میخواهی آن کار انجام شود از زن بخواه. مارگارت تاچر
مردها خود را در رانندگی بسیار برتر از زنان می دانند در حالیکه آقایان 87% تصادفات رانندگی را مرتکب می شوند و شرکتهای بیمه از این که به زنها خسارت نمی پردازند سود بسیاری می برند.ناشناس
مردان از دو نوع خارج نیستند;یا روی سرشان خالیست یا توی سرشان.توفیق
مردها مثل ماشین چمن زنی هستند..... به سختی روشن میشن و راه میفتن , موقع کار کردن حسابی سروصدا راه می اندازند و نیمی از اوقات هم اصلا کار نمی کنند.ناشناس
تنها یکی از 1000 مرد رهبر مردان دیگر می شود .999نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند. گروچو مارکس
مردها بچه هایی ریشو هستند. توفیق
اگر در دنیا یک زن بد باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست. ضرب المثل روسی
مامانم به من گفت:تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچر گیری اتومبیل است. تیم آلن
هر زنی برای شناخت مردان کافیست یکی از آنها را خوب بشناسد.ولی یک مرد حتی اگر با تمام زنها آشنا باشد یکی از آنها را هم خوب نمی شناسد. هلن رولند
بنی اسراییل 40 سال در بیابان سرگردان بودند.مردها حتی در آن زمان هم مسیر را نمی پرسیدند. ناشناس
یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش. الکسی کارلایل
مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را از هم تشخیص داد
مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. جان رابرت فاولز
سلام به دوستانی که بامن چند قدمی هم روی اب برمیدارند!! امیدوارم همیشه با علاقه و پشتکار و با خلاقیت باشند و احساس خوب فراگیری یک نکته ی جدید رو گامی برای دانستن چیزهای بزرگ بدانند. از امروز به بعد در این قسمت نکته هایی که تازه با انها برخورد کردم و یا دوباره ان را میبینم و برای اینکه در حافظه ثبت شود در این جا قرار خواهم داد شاید شما هم از انها استفاده کنید. راستی اگر شما هم مطلب و نکته ای که برای کنکوری های تجربی دارید بگید خیلی خوشحال میشیم و خیلی اگاه. 
روش های خداوند
خداوند وقتی که داشت چهارفصل را می افرید شاید ادم هایش را هم چهار دسته کرده باشد: بهاری ها‚تابستانی ها‚پاییزی ها و زمستانی ها. من افتادم توی دسته تابستانی ها. جوشی و مغرور. از ان هایی که داغی ام گاهی خودم را هم می سوزاند. از خداوند پرسیدم من با ادم هایی از فصل های دیگر هم دوست خواهم شد؟ ایا به من اجازه می دهی به انها نزدیک شوم ؟ ان هایی که حتی ذره ای هم تابستانی نیستند؟
خداوند جوابم را با کلمه نداد . خداوند هیچ وقت جواب ادم ها را این جوری نمی دهد. خداوند روش های خودش را دارد. نزدیک شدن ما به هم دیگر هم از روش های خداوند بود. با تو دوست شدم تو پاییزی بودی . نه اینکه توی پاییز به دنیا امده باشی ها! نه! خودت پاییزی بودی . جانت پاییزی بود . رگ و ریشه ات پاییزی بودند . تو به جوانه زدن انقدرها اعتقادی نداشتی که به برگ و بار ریختن . تو به جمع کردن ان قدر عادت نداشتی که به سبک شدن. ترجیح می دادی هرجاکه هستی دستت از همیشه خالی تر باشد و یک جور چشم هایی داشتی که می توانستند سا عت ها به جایی خیره شوند وتصویرهای رنگی را از یک فضای خالی بیرون بکشند و ببیند و گوش هایی داشتی که می توانستی با انها صدای باران را هر جا که بود بشنوی . تو زرد رنگ بودی .
من همیشه زنبیل بزرگی را با خودم می کشیدم. تابستانی اصیل بودم و شال های رنگی سرم می کردم. بلند حرف می زدم . همه چیز را جمع می کردم سنگ های کوچک و گرد را . صدف های عجیب را. حتی کاغذ های شکلات و ساندیس های البالوی قدیمی را . تکه های پارچه و مهره های رنگی جمع می کردم و همیشه من چیزی برای تعریف کردن داشتم و تو چیزی برای سکوت.
نویسنده: حدیث غلامی(دوچرخه)
تبادل
لینک هوشمند
ورود
اعضا:
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت: